تخم خرفه و تخم گشنیز و تخم کاهو و تخم کاسنی را نرم کوفته و در تنزیبی بندند و میان آب نهند و برمجیدن گیرند تا تمام جزء لطیف آن به آب درآید و به شب در ایاز نهند و صبح ناهار آشامند. (یادداشت مؤلف)
تخم خرفه و تخم گشنیز و تخم کاهو و تخم کاسنی را نرم کوفته و در تنزیبی بندند و میان آب نهند و برمجیدن گیرند تا تمام جزء لطیف آن به آب درآید و به شب در ایاز نهند و صبح ناهار آشامند. (یادداشت مؤلف)
شیرۀ خنک. داروهای چند که حرارت بنشاند با هم، چون تخم خرفه و تخم خیار و مانند آن. شیره ای که از کوفتۀ تخم گشنیز و تخم خرفه و تخم کدو گیرند. (یادداشت مؤلف)
شیرۀ خنک. داروهای چند که حرارت بنشاند با هم، چون تخم خرفه و تخم خیار و مانند آن. شیره ای که از کوفتۀ تخم گشنیز و تخم خرفه و تخم کدو گیرند. (یادداشت مؤلف)
تیره خاکدان. (ناظم الاطباء). رجوع به تیره خاکدان شود، خاک سیاه. زمین تیره: به شاهی مرا داد یزدان پاک ز رخشنده خورشید تا تیره خاک. فردوسی. که آن نامور تا نگردد هلاک نغلتد چو مار اندرین تیره خاک. فردوسی. وگر دور از ایدر تو گردی هلاک از ایران برآید یکی تیره خاک. فردوسی. چکی خون نبود از بر تیره خاک یکی سیمتن را سراز تیغ چاک. (از لغتنامۀ اسدی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). فروبرد سر پیش یزدان پاک رخ خویش بنهاد بر تیره خاک. شمسی (یوسف و زلیخا). به که بجوید دل پرهیزناک روشنی آب در این تیره خاک. نظامی. رجوع به تیره و دیگر ترکیبهای آن شود
تیره خاکدان. (ناظم الاطباء). رجوع به تیره خاکدان شود، خاک سیاه. زمین تیره: به شاهی مرا داد یزدان پاک ز رخشنده خورشید تا تیره خاک. فردوسی. که آن نامور تا نگردد هلاک نغلتد چو مار اندرین تیره خاک. فردوسی. وگر دور از ایدر تو گردی هلاک از ایران برآید یکی تیره خاک. فردوسی. چکی خون نبود از بر تیره خاک یکی سیمتن را سراز تیغ چاک. (از لغتنامۀ اسدی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). فروبرد سر پیش یزدان پاک رخ خویش بنهاد بر تیره خاک. شمسی (یوسف و زلیخا). به که بجوید دل پرهیزناک روشنی آب در این تیره خاک. نظامی. رجوع به تیره و دیگر ترکیبهای آن شود
شیرک خانه. شیره کش خانه. (یادداشت مؤلف). محلی که در آن شیرۀ تریاک کشند. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به مترادفات کلمه شود، شرابخانه، و این از اهل زبان به تحقیق پیوسته است. (از آنندراج). میخانه. (فرهنگ فارسی معین)
شیرک خانه. شیره کش خانه. (یادداشت مؤلف). محلی که در آن شیرۀ تریاک کشند. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به مترادفات کلمه شود، شرابخانه، و این از اهل زبان به تحقیق پیوسته است. (از آنندراج). میخانه. (فرهنگ فارسی معین)
ماده ایست از ترکیب قندهای مختلف درست شده و در نتیجه خراش وارد بر روی پوست برخی گیاهان از قبیل کاروان کش به دست می آید. شیر خشت از لحاظ ترکیبات شیمیایی جزو من ها محسوب می شود و در تداوی به جهت لینت یا به جای مسهل به کار می رود و چون طعم مطبوع و شیرینی دارد مورد توجه است. بهترین شیر خشتها شیر خشت خراسان و هرات است که از گیاه کاروان کش بدست می آید. در دیگر نقاط ایران نیز از گیاه گپ شیر شیر خشت به دست می آورند. به همین جهت این گیاه را به نام شیر خشت نیز نامیده اند شیر خشک شیر خاشاک. یا شیر خشت شهری. شیر خشتی است که از گیاه گپ شیر گرفته می شود و مرغوبیت شیر خشت هراتی را ندارد. یا شیر خشت هراتی. شیر خشتی است که از گیاه کاروان کش به دست می آید و بهترین نوع شیر خشت است
ماده ایست از ترکیب قندهای مختلف درست شده و در نتیجه خراش وارد بر روی پوست برخی گیاهان از قبیل کاروان کش به دست می آید. شیر خشت از لحاظ ترکیبات شیمیایی جزو من ها محسوب می شود و در تداوی به جهت لینت یا به جای مسهل به کار می رود و چون طعم مطبوع و شیرینی دارد مورد توجه است. بهترین شیر خشتها شیر خشت خراسان و هرات است که از گیاه کاروان کش بدست می آید. در دیگر نقاط ایران نیز از گیاه گپ شیر شیر خشت به دست می آورند. به همین جهت این گیاه را به نام شیر خشت نیز نامیده اند شیر خشک شیر خاشاک. یا شیر خشت شهری. شیر خشتی است که از گیاه گپ شیر گرفته می شود و مرغوبیت شیر خشت هراتی را ندارد. یا شیر خشت هراتی. شیر خشتی است که از گیاه کاروان کش به دست می آید و بهترین نوع شیر خشت است